- هلاک شدن
- سیزیدن: ماری شدن نیست شدن مردن نیست شدن فانی شدن مردن
معنی هلاک شدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سیزمند مردنی
تهی شدن خالی شدن: (حاصل آن شب چنان بپا بودم (بیا سودم) کز همه مغز ها کلاک شدم)، (انوری)
فوت شدن و مردن مردن هلاک شدن: (یا بیماری که اگر آب بکار دارد هالک شود)
ماری مرده سیزیده
نابود کردن
درمان شدن شفا یافتن
دارا شدن و به تصرف در آوردن و ضبط کردن، صاحب چیزی شدن، خداوند چیزی شدن
بدور چیزی گرد شدن
نیست کردن از میان بردن نیست کردن فانی کردن: (اگر نرویم ماراهلاک کنند)
بخانه کسی ناخوانده بمهمانی رفتن، توضیح گاه نیز مهمان درمقام فروتنی و تعارف یا نقل عمل خویش گوید: دیشب ما بر و بچه ها سر فلان کس هوارشدیم. (این اصطلاح مترادف خراب شدن (بهمین معنی) است
درمان شدن
پاگیزه گردیدن، طهارت، طاهر شدن، تطهر پاک گردیدن پاکیزه گردیدن طاهر شدن طهارت طهر، منزه بودن تبارک تقدیس، از حیض بر آمدن قطع شدن خون حیض ماهیانه در وقتی که زن هنوز بسن یاس نرسیده است اقراء، صفای باطن یافتن، انجلا پس از خسوف و کسوف، سترده شدن زدوده شدن زایل شدن، یا از عیب یا عوار پاک شدن، برائت یافتن، یا از وام و جز آن پاک شدن، پرداختن آن برائت
کنایه از خویشتن را هیچ و ناچیز پنداشتن است
پاکیزه شدن، از آلودگی درآمدن، سترده شدن، زدوده شدن
محو شدن
محو شدن
سرخه زدن به ناخن مالیدن لاک. یا لاک زدن ناخن. لاک را روی ناخن مالیدن، اندودن ناخن به لاک
دود شدن، تباهیدن نابود شدن
به بیماری هاری دچارشدن، مغرور و سر مست شدن بر اثر فزونی مال و قدرت
Varnish
envernizar
lackieren
lakierować
лакировать
покривати лаком
vernissen
barnizar
vernir
verniciare
лак लगाना
melak varnish
למרוח לכה